مقابل بدزین (در صفت اسب)، (یاداشت مؤلف)، اسبی که هنگام زین گذاشتن و سوار شدن رام و نرم است: رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن، منوچهری
مقابل بدزین (در صفت اسب)، (یاداشت مؤلف)، اسبی که هنگام زین گذاشتن و سوار شدن رام و نرم است: رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن، منوچهری
تواضع. خضوع. (فرهنگ فارسی معین). فروتنی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترک علائق کردن و گسستن از دنیا: ای شمس حق ّ تبریز دل پیش آفتابت در کم زنی ّ مطلق از ذره کمتر آمد. مولوی. راه تو نیست سعدیا کم زنی و مجردی تا بخیال در بود پیری و پارساییت. سعدی. رندیی کو سبب کم زنی من باشد به ز زهدی که شود موجب پندار مرا. اوحدی. چون تواضع نکنم و کم زنی ننمایم. (افلاکی). امروز راهبی قصد کم زنی ما کرد تا، آن مسکنت از ما برباید... در کمی و کم زنی ما غالب شدیم چه آن تواضع و کم زنی و مسکنت از میراث حضرت محمدیان است. (افلاکی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
تواضع. خضوع. (فرهنگ فارسی معین). فروتنی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترک علائق کردن و گسستن از دنیا: ای شمس حق ّ تبریز دل پیش آفتابت در کم زنی ّ مطلق از ذره کمتر آمد. مولوی. راه تو نیست سعدیا کم زنی و مجردی تا بخیال در بود پیری و پارساییت. سعدی. رندیی کو سبب کم زنی من باشد به ز زهدی که شود موجب پندار مرا. اوحدی. چون تواضع نکنم و کم زنی ننمایم. (افلاکی). امروز راهبی قصد کم زنی ما کرد تا، آن مسکنت از ما برباید... در کمی و کم زنی ما غالب شدیم چه آن تواضع و کم زنی و مسکنت از میراث حضرت محمدیان است. (افلاکی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نویسنده. کاتب. محرر. (فرهنگ فارسی معین). نویسنده و محرر. (آنندراج) ، نقاش. رسام. (فرهنگ فارسی معین) ، صفت نامه و مکتوب. (آنندراج) : رقم زن بود نامور نامه ای که بیرون نیاید ز هر خامه ای. آصفی (از آنندراج). رجوع به ترکیب رقم طراز و رقم پرور شود
نویسنده. کاتب. محرر. (فرهنگ فارسی معین). نویسنده و محرر. (آنندراج) ، نقاش. رسام. (فرهنگ فارسی معین) ، صفت نامه و مکتوب. (آنندراج) : رقم زن بود نامور نامه ای که بیرون نیاید ز هر خامه ای. آصفی (از آنندراج). رجوع به ترکیب رقم طراز و رقم پرور شود